برای خواب معصومانهء عشق
کمک کن بستری از گل بسازیم
برای کوچ شب هنگام وحشت
کمک کن با تن هم پل بسازیم
کمک کن سایه بونی از ترانه
برای خواب ابریشم بسازیم
کمک کن با کلام عاشقانه
برای زخم شب مرهم بسازیم
تورو میشناسم ای شبگرد عاشق
تو با اسم شب من آشنایی
از اندوه و تو و چشم تو پیداست
که از ایل و تبار عاشقایی
تورو میشناسم ای سر در گریبون
غریبگی نکن با هق هق من
تن شکستت و بسپار به دست
نوازشهای دست عاشق من
به دنبال کدوم حرف و کلامی
سکوتت گفتنه تمام حرفاست
تورو از تپش قلبت شناختم
تو قلبت قلب عاشقهای دنیاست
تو با تن پوشی از گلبرگ و بوسه
منو به جشن نور و آینه بردی
چرا از سایه های شب بترسم
تو خورشید و به دست من سپردی
کمک کن جاده های مه گرفته
منه مسافر و از تو نگیرن
کمک کن تا کبوترهای خسته
به یخ بستگی شاخه نمیرن
کمک کن از مسافرهای عاشق
سراغ مهربونی رو بگیریم
کمک کن تا برای هم بمونیم
کمک کن تا برای هم بمیریم
بذار قسمت کنیم تنهاییمونو
میون سفرهء شب تو با من
بذار بین من و تو ، دستای ما
پلی باشه واسه از خود گذشتن