من نه خودم میروماومرا میکشد
خار سرگشته را کهربا میکشد
چون گریبان ز چنگش رها می کنم
دامنم را به قهر از قفا می کشد
دست و پا می زنم می رباید سرم
سر رها می کنم دست و پا می کشد
گفتم این عشق اگر واگذارد مرا
گفت اگر واگذارم وفا می کشد
گفتم این گوش تو خفته زیر زبان
حرف ناگفته را از خفا می کشد
گفت از آن پیش تر این مشام نهان
بوی اندیشه را در هوا می کشد
لذت نان شدن زیر دندان او
گندمم را سوی آسیا می کشد
سایه ی او شدم چون گریزم ازو ؟
در پی اش می روم تا کجا می کشد
گفتن کلمه ی دوستت دارم را به تو با هیچ چیز دنیا عوض نمیکنم
در دنیایی که هیچ چیز بالاتر از دوست داشتن تو برایم نیست
شاکر حضورت و وجودت هستم
هر دم و هر لحظه
نویسنده : ما » ساعت 8:21 عصر روز شنبه 87 شهریور 2