معذرت... - وخداوند عشق را آفرید...



درباره نویسنده
معذرت... - وخداوند عشق را آفرید...
ما
عشق مانند هوا در همه جا جاری است تو قدری نفسهایت را جانانه بکش...
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
اوج بگیر...


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
معذرت... - وخداوند عشق را آفرید...

آمار بازدید
بازدید کل :5457
بازدید امروز : 35
 RSS 

 

سلامی از سر شرمندگی..

خوب این روزا همش اتفاقاتی میافته که تقصیر من نیست ولی تو همش میگی هست .

چرا فکر میکنی اگه یه لحظه از گوشیم دور باشم به این معنیه که یادت نیستم؟

اخه آدم خوب من که همیشه به یادتم بابا منم دل دارم چرا فکر میکنی این دله از تو جداست ؟

عزیز هم نفس به همه ی مقدسات بیش از اون چیزی که فکر کنی دوست دارمت.

الان که قهری ولی دارم واست ....

همش فکر میکنی من دوست ندارم.

قسمت میدم باورم کن و اعتماد کن به من و به احساسم.

 

 

همیشه برد خواه تو، همیشه مات خواه من

بچین دوباره می زنیم سفید تو سیاه من

 

ستاره های مهر ه و مربعات روز و شب

نشسته ام دوباره روبروی قرص ماه من

 

پیاده را دو خانه تو و من یکی نه بیشتر

همیشه کل راه تو همیشه نصف راه من

 

تمسخر تکان اسب و اندکی درنگ تو

گناه و دست بر پیاده ،  بازهم گناه من

 

یکی تو و یکی من و یکی تو یکی نه من

دوباره رو سفید تو دوباره روسیاه من

 

دوباره شاد لذت نبرد تن به تن تو و

دوباره شرمسار ارتکاب این گناه من

 

تو برده ای و من خوشم که در نبرد زندگی



نویسنده : ما » ساعت 7:50 عصر روز سه شنبه 87 مرداد 29