هنوز کویر بی آب دلم تشنه باریدن نگاه های معصومت است.
هنوز تن بیمار و رنجورم نیازمند درمان خنده ات است.
هنوز دست های لرزان و خسته ام وجود آرامی را حس نمیکند.
و هنوز ((خیالم چون کبوتر های وحشی می کند پرواز))
هنوز خیالم سرگردان ، برای بهانه ای برای دوست داشتن تو.
چه خیال بی رحمی!
اما کبوترهای وحشی هم نیاز به کاشانه دارند
و چه آشیانه ای آرامتر از وجود خود (( تو )).
و هنوز هم تویی که هستی....
شب بارانی 11/3/87
نویسنده : ما » ساعت 12:45 صبح روز چهارشنبه 87 تیر 26